زبان بی سر (زَ نِ سَ) کنایه از سخن بیهوده باشد. (خلاصۀ بهارعجم) (آنندراج) (برهان قاطع). سخن بیهوده. (ناظم الاطباء). سخن بی سروته و لاطائل ادامه... کنایه از سخن بیهوده باشد. (خلاصۀ بهارعجم) (آنندراج) (برهان قاطع). سخن بیهوده. (ناظم الاطباء). سخن بی سروته و لاطائل لغت نامه دهخدا